یک تعریف خوب از برنامه ریزی

برنامه ریزی در یک کسب و کار و سازمان و کارخانه برای مدیر از اهمیت زیادی برخوردار هست و شاید به جرات گفت که موفق و ناموفق در کار را بتوان بر اساس همین عنصر تشخیص و تعیین نمود...از این رو درک عمیق از ان داشتن از اهمیت زیادی برخوردار هست چون این درک از برنامه ریزی می تواند ان را در تفسیر درست در عمل قرار دهد. از این رو داشتن تعریفی خوب از ان می توان خوب باشد؛ برنامه ریزی را می توان انقدر جامع تعریف کرد که ان را از فرط جامع بودن به پیچیدگی رساند؛ که این حالت شاید همانطور که ان را در تعریف پیچیده می کند در ادراک و در عمل نیز ان را به چالش بکشاند؛ از این رو یکی از مهم ترین کارهایی که در مدیریت همواره می توان انجام داد به ویژه در حوزه مدیریت کیفیت ساده سازی هست؛ از این منظر تلاش کردم تعریف برنامه را تا جای ممکن موجز و کوتاه اما با عمق ارائه دهم که هم درک ایجاد کند و هم عمل ...از این رو، برنامه را اینگونه تعریف می کنم: "برنامه ریزی یعنی، فرایند تبدیل حال به آینده" این تعریف چهار کلمه ای تلاش دارد تا کلید واژه های مهمی را ارائه بدهد؛ فرایند: یعنی همه چیز در چرخه تعریف و نگاه می شود و هر کار و عملی دارای نتیجه هست و نتیجه ها برای نتیجه بهتر باید بررسی شود؛ تبدیل: یعنی یک اقدام یک فعل و یک انجام و این یعنی اینکه نهایت قعال بودن در تبدیل گفتار و نوشتار به عمل؛ حال : همانی که هستیم و باید از ان برای ایجاد بهره بگیریم، ایجادی که در ان باید از همه منابع و توان بهره برد البته در حال واژه ای نهفته هست؛ چراکه حال ریشه اش در گذشته است و باید گذشته را به درستی دید تا حال را به خوبی درک و تفسیر کرد؛ آینده : همانی هست که قرار هست باشد؛ یعنی بودن البته هر بودنی با شدن در ارتباط هست و شدنها را باید در حال ساخت... امیدوارم این تعریف مورد توجه شما باشد...

برنامه ریزی: فرایند تبدیل حال به آینده

عظیم بیندیشیم....